هدف موسسه کارآفرین آوای مشاهیر:
اگر تورم به خوبی قابل پیش بینی شدن باشد، سرمایه گذاران به سادگی درصد افزودهای را به عنوان تورم به بازدهی مورد انتظار خود میافزایند و بازار به حالت تعادل میرسد. در این مقاله که موسسه کارآفرین آوای مشاهیر تهیه گردیده است، به تاثیر تورم بر بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران میپردازیم. با ما همراه باشید…
ریسک یستماتیک و غیرسیستماتیک:
تا زمانی که تورم قابل پیش بینی است دیگر یک سرچشمهی ناپایداری و بیاطمینانی وجود ندارد و میتوان ریسک سهم را با ریسک یستماتیک و غیرسیستماتیک و بدون توجه به این که این ریسکها بر اساس ارزشهای واقعی برآورد شدهاند یا بر اساس ارزش اسمی بازگو کرد. اما، زمانی که تورم غیرمنتظره و غیر قابل پیشبینی باشد، شرایط متفاوت خواهد بود.
تاثیر تورم بر قیمت سهام در بازار بورس
در شرایط تورمی به طور متوسط سود اسمی شرکت ها پس از مدت زمانی افزایش مییابد. در واقع سودآوری افزایش نیافته، بلکه سود اسمی تحت تأثیر تورم افزایش یافته است. زمانی که سود اسمی افزایش مییابد، قیمت اسمی سهام نیز افزایش خواهد یافت. اثر دیگر تورم این است که موجب کاهش ارزش ذاتی هر سهم میشود.
در سال هایی که نرخ تورم بالا باشد:
در سال هایی که نرخ تورم بالا باشد، کیفیت سود واقعی شرکت ها (سود اقتصادی) پایین میآید. علاوه بر این، شرایط تورمی باعث کاهش قدرت خرید مردم میشود. افزایش هزینه های زندگی به گونهای خواهد بود که فرصت سرمایه گذاری و پسانداز از آنها گرفته و درآمدها بیشتر صرف هزینههای جاری میشود. از سوی دیگر، کاهش سرمایه گذاری به کاهش تقاضا برای سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار و به تبع کاهش شاخص سهام میانجامد.
نتیجه تحقیقات دربارهی تاثیر تورم بر قیمت سهام در سالها و موقعیتهای مکانی متفاوت
فاما و گیبون (۱۹۸۲) رابطهی بین تورم و بازده واقعی سرمایه گذاری را آزمون کردند. نتایج تحقیق آنان با یافتههای ماندل (۱۹۶۳) و توبین (۱۹۶۵) که بیان کردند بازدههای واقعی مورد انتظار و نرخ های تورم مورد انتظار به طور منفی همبستگی داشتند، همخوانی داشت. این محققان معتقدند که این ارتباط از وجود یک رابطهی مثبت بین بازده های واقعی مورد انتظار بر روی دارایی های مالی و فعالیت واقعی، ناشی میشود.
جسیکه و رل (۱۹۸۳):
جسیکه و رل (۱۹۸۳) نیز دریافتند که یک همبستگی منفی بین بازده سهام و تغییرات نرخ اسناد که نمایندهی نرخ تورم مورد انتظار است، وجود دارد. از سوی دیگر، فرت بازار(۱۹۷۹) بر اساس نتایج تحقیق خود نشان داد که رابطهی میان بازده سهام و تورم در کشور انگلستان مثبت است.
گلتکین (۱۹۸۳) با بررسی رابطه ی بازدهی سهام و تورم در بیست و شش کشور، فرضیهی فیشر مبنی بر این که بازده واقعی سهام عادی و نرخهای تورم منتظره مستقل از یکدیگر هستند و بازده اسمی سهام به طور دقیق به اندازه تورم منتظره تغییر می کند، مورد آزمون قرار داد و نشان داد که برای بیشتر کشورهای مورد بررسی، رابطهی بازده سهام و تورم از نظر آماری معنادار نیست و تنها در مورد چهار کشور این رابطه منفی و معنادار است؛ در حالی که در مورد دو کشور دیگر، این رابطه معنادار و مثبت است.
یونگ سولی (۱۹۹۲):
یونگ سولی (۱۹۹۲) آزمون روابط علی بین بازده های دارای فعالیت واقعی و تورم را با استفاده از دادههای کشور آمریکا انجام داد و به این تیجه رسید که بر خلاف فرضیهی فیشر، بازده اسمی سهام و تورم همبستگی منفی ضعیفی دارند؛ اما، رابطهی میان نرخ های بهره اسمی و تورم مثبت است.بادوخ و ریچارد سون (۱۹۹۳) به این نتیجه رسیدند که رابطه ی یک به یک میان تورم قابل پیش بینی و بازده سهام وجود دارد.یافتههای تجربی گراهام (۱۹۹۶) نشان داد که رابطه ی میان تورم و بازده سهام بیثبات است، یعنی در برخی دورهها رابطه مثبت و در برخی دورههای زمانی دیگر منفی است.
تایج تحقیقات کاپریل و جونگ (۱۹۹۷):
نتایج تحقیقات کاپریل و جونگ (۱۹۹۷) نیز نشان داد که تورم پیشبینی شده تأثیر منفی بر قیمتهای سهام دارد. توربک (۱۹۹۷) و روزف (۱۹۹۴) نشان دادند که سیاستهای پولی اثر عمدهای بر بازده سهام دارد و افزایش نرخ رشد پولی منجر به افزایش بازده سهام میشود.
نتیجهگیری:
با توجه به نتایج تحقیقات، رابطهی میان تورم و بازده سهام متفاوت است. در برخی از کشورها این دو متغیّر رابطهی مثبت و در برخی دیگر رابطهی منفی دارد. البته در تعداد دیگری نیز رابطهی معناداری وجود ندارد. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که به رغم تحقیقات گسترده در کشورهای مختلف اعم از توسعهیافته و در حال توسعه، تاکنون دربارهی رابطهی بین تورم و بازده سهام اجماع نظری وجود ندارد.