درخواست مشاوره تماس

جشنواره

موسسه کارآفرین آوای مشاهیر

فیلیپ فیشر: فلسفه سرمایه‌گذاری

یکی از مشهور‌ترین نمونه‌های پیش‌بینی‌های درست وی در زمینه مدیریت پول، در خرید شرکت موتورولا در سال 1977 مشهود است. شرکتی که او تا زمان مرگ خود نگه داشت. وقتی او سهام این شرکت را خرید، موتورولا تنها یک شرکت تولید رادیو بود و به لحاظ تحقیق و توسعه و مدیریت، قدرتمند محسوب نمی‌شد. فیشر که یک سرمایه‌گذار رشدی بلند‌مدت بود، سهام این شرکت را خرید و این شرکت در عرض 2 دهه بیست برابر رشد کرد.

موسسه کارآفرین آوای مشاهیر

هدف موسسه کارآفرین آوای مشاهیر:

اینها پرسش هایی هستند که سعی شده در این مقاله در موسسه کار آفرین آوای مشاهیر در راستای آموزش بورس در شیراز منتشر شده است . به طور مختصر پاسخ داده شوند. پس تا پایان با ما همراه باشید.

فیشر در کتاب خود به سرمایه‌گذاران توصیه می‌کند که درباره پتانسیل افزایش فروش‌ در بلند‌مدت، مزیت رقابتی، قابلیت و نگاه مدیران عالی، تحقیق و توسعه موثر شرکت، حاشیه سود بالا، و روابط داخلی شرکت سوال بپرسند؛‌ پاسخ این سوالات می‌تواند به سرمایه‌گذار کمک کند که برای حفظ بلند‌مدت، سهام رو به رشد درستی را انتخاب کند.

از نظر فیشر، تحقیق، نقش کلیدی در سرمایه‌گذاری موفق دارد. او کلمه «scuttlebutt» را وضع کرد که شاید مهم‌ترین جنبه‌ی فلسفه‌ی سرمایه‌گذاری وی باشد. «scuttlebutt» فرایند فراتر رفتن از صورت‌حساب‌های مالی یا گفته‌های شرکت و تحقیق درباره سهامداران درونی و بیرونی شرکت، برای دستیابی به اطلاعات دقیق و یک دور‌نمای وسیع‌تر کسب و کاری به منظور پی بردن به پتانسیل رشد است.

فیشر همواره از مشتری‌ها، کارکنان سابق، تأمین‌کنندگان، رقبا و تیم مدیریت شرکتی که علاقه‌ اش را جلب کرده بود، سؤال می‌پرسید تا پیش از سرمایه‌گذاری، ‌تصویر روشن‌تری از پتانسیل سهام به‌دست آورد. تعداد بیشماری از سرمایه‌گذاران ارزشی،‌ امروز این رویکرد را در پیش گرفته‌اند.

این روش تحقیق وسیع، فیشر را قادر می‌ساخت که یک پورتفوی متمرکز از 30 سهام رشدی را حفظ کند. او معتقد بود که به تنوع بیش از حد پورتفو، بیش از حد بها داده شده است. (فراچارت:منظور این است که به نظر فیشر، ‌داشتن تنوع بیش از حد در پورتفوی، آن‌قدر‌ها هم که گفته شده چیز خوبی نیست)

وارن بافت، همین رویکرد نگه داشتن یک پورتفوی متمرکز گلچین شده و همین‌طور دنباله‌ روی نکردن از مردم را از فیشر اخذ کرد. فیشر معتقد به کاپیتالیسم بود و نمی‌گذاشت افراد بد‌بین نسبت به سرانجام کار، بر تصمیمات او در سرمایه‌گذاری‌ها اثر بگذارند.

او معتقد بود که اگر شرکتی  نکتاتی که تعیین‌کننده‌ی پتانسیل رشد بلند‌مدت شرکت هستند را رعایت کند (فراچارت: در مقالات بعدی این نکات مهم از فیشر ترجمه خواهد شد)،‌ سهام آن شرکت علیرغم هر‌گونه زیان کوتاه‌مدت، نهایتا در دراز‌مدت به سود می‌انجامد. او گفته‌ی معروفی دارد مبنی بر این‌که اگر با تحقیق و تحلیل گسترده، شرکت درستی خریداری کنید، وقت فروش سهام آن، تقریبا «هیچ‌وقت» خواهد بود.

با مقایسه‌ی گراهام و فیشر در می‌یابیم که فیشر مایل بود که برای سهامی که احساس می‌کرد پتانسیل رشد خوبی دارد هزینه بیشتری بپردازد،‌ صرف نظر از این‌که ممکن بود آن شرکت، بر اساس استاندارد‌های سرمایه‌گذاری ارزشی، شرکتی نباشد که زیر قیمت ارزش‌گذاری شده است.

با این حال،‌ همانند بیشتر سرمایه‌گذاران ارزشی مشهوری که از ترکیدن حباب، به سلامت بیرون آمدند،‌ فیشر درباره خرید شرکت‌های تبلیغاتی و باور کردن لحن معمولا گول‌ زننده‌ی صورتحساب‌های مالی هشدار می‌داد.

درباره تأثیر گراهام و فیشر بر وارن بافت، می‌توان این‌طور جمع‌بندی کرد که بافت،‌ تکنیک‌های کمی مربوط یه پیدا کردن سهام‌های ارزان را از گراهام و راه‌های کیفی مربوط به پیدا کردن کسب و کار‌های خوب را از فیشر آموخت. از نظر فیشر،‌ پیدا کردن سهام با قیمتی که از نظر آماری، «ارزان» محسوب می‌شوند، به تنهایی و بدون در نظر گرفتن جنبه‌های کیفی کافی نخواهد بود. ممکن است در درازمدت مشخص شود که همین قیمتِ‌ ارزان هم گران بوده‌ و خرید ارزانی صورت نگرفته است.

هم‌چنین او عمیقا معتقد بود که سهام‌های رشدی به‌دقت گلچین شده،‌ سر انجام به میزان قابل توجهی بهتر از «سهام‌های ارزان» عمل خواهند کرد. علتش این است که سهام‌های رشدی، دارای ارزش ذاتی هستند که به طور مداوم رشد می‌کند، و تمایل به افزایش قیمت 100 درصدی در هر دهه دارند،‌ در حالی که پیدا شدن سهام‌های ارزانی که 50 درصد زیر قیمت ارزش‌گذاری شده باشند،‌ اتفاقی نادر یا حداقل غیر معمول است.