مصاحبه با تیم نایت معامله گر بازارهای مالی
او باهوش و نوآور است و از سال 1987 نمودارخوانی و معامله را شروع کرد. در واقع اولین خرید سهام او در روز سیاه 19 اکتبر 1987 (روز سقوط سنگین بازار معروف به دوشنبه سیاه) بود که شاید برای توصیف وضع نابسامان ریزشی آن زمان باید زمان زیادی صرف کرد.
هدف موسسه کارآفرین آوای مشاهیر:
اینها پرسش هایی هستند که سعی شده در این مقاله در موسسه کار آفرین آوای مشاهیر در راستای آموزش بورس در شیراز منتشر شده است . به طور مختصر پاسخ داده شوند. پس تا پایان با ما همراه باشید.
16 سالگی:
او از 16 سالگی در یک شرکت خدمات کامپیوتری بود که اواخر سال 1979 تاسیس شده بود و شروع به نوشتن کتابهایی راجع به استفاده از کامپیوتر و برنامه نویسی کرد. در تالیفات اخیرش او تمرکز خود را بر نوشتن کتاب هایی با مضمون نمودار و تاریخچه بازار های مالی قرار داده است، همانطور که آخرین کتاب تالیفی او کتاب “ترس،موفقیت و پیشرفت” می باشد که در فوریه 2014 به چاپ رسیده است. از ماه مارس 2005 او شروع به نوشتن کتاب “انحراف” کرد در این مدت هم زمان بیشتر از 15000 پست در وبلاگ شخص اش نیز منتشر کرد.
در سال 1992:
در سال 1992 نایت شرکتی به نام (Prophet) تأسیس کرد که در واقع یک شرکت تحلیل تکنیکال تحت وب بود که بعدها در ژانویه 2005 توسط شرکت ivnestools خریداری شد. از سال 2005 تا 2010 تیم نایت به سمت معاون ارشد بخش تکنولوژی شرکت Investools برگزیده شد.
اولین چیزی که در بازار سهام علاقه و توجه شما را به خودش جلب کرد چه بود؟
زمانی که در دانشگاه بودم به طور تصادفی کتابی از جیک برنستین به اسم “چگونه در بازار ریزشی و رشدی سود کنیم” را دیدم، کتاب اساسا توضیحی از اصول تحلیل تکنیکال بود. من ذاتاً یک آدم بصری هستم و همین امر باعث شد به سرعت مجذوب این موضوع شوم. این اتفاق اوایل دهه 80 میلادی افتاد و ازآن زمان تا به حال من درگیر تحلیل نموداری هستم.
چه روش یا استراتژیای در گذشته داشته اید که منجر به زیان شما شده باشد؟
خب، شاید من درست نمی دانستم چه کاری باید انجام می دادم اما اصول امواج الیوت در تمامی بازارها بیشتر برای من یک خراب کاری به بار آورد. به عبارت دیگر، در بازارهایی با روند نزولی برای من مفید و سود ده بود، ولی در بازارهای با روند صعودی یک فاجعه بود. به نظر می رسید به تعداد اشخاصی که به شیوه الیوت تحلیل میکنند تفسیر برای بازار وجود دارد، بنابراین من آن را به عنوان نظریه تحلیل با هدف پیش بینی بازار رها کردم.
مدل یا قوانین چه شخصی روی شما تأثیر گذاشت که آن را مناسب جهت معامله کردن دیدید؟
باید بگویم که مصاحبه های اشخاص مشهور در کتاب “جادوگران بازار”بزرگترین منبع الهام بخش است. به علاوه، برنامه مخصوصی در شبکه PBS در سال1987 راجع به پاول تئودور جونز به اسم “معامله گر” بود که مرا کاملاً شیفته خود کرد. در این برنامه به این اشاره می کرد که پاول تئودور جونز سعی می کرد از شر همه مدل برنامه های کپی شده خلاص شود، اما خب شما همیشه می توانید یک نمونه خوب در اینترنت پیدا کنید.
لحظه “یافتم” برای شما کی بود؟ و آن اکتشاف چه بود؟
یکی از بزرگترین “یافتم” ها برای من تشابهات بود. منظورم این است که من شروع کردم به مشاهده، البته نه فقط تکرار الگوهای ساده بلکه تکه های تاریخی از واکنش های قیمت چه به صورت کلی، چه به صورت پیچیده و چه به صورت چند وجهی که در نمودار دوباره رخ داده بودند. تشابهات می توانند بسیار گمراه کننده باشند و همیشه کار نمیکنند، اما برای من اینکه حتی برخی از آنها کار کنند گواه بزرگی از تداوم تغییرناپذیری ذهن توده مردم است.
چگونه می توانید حالت معاملاتی خودتان را به بهترین شکل توصیف کنید؟
فکر می کنم باید از عبارت “تمرکز روی نمودار” استفاده کنم. نمیخواهم به اینکه یک معامله گر باثبات هستم تظاهر کنم، اگرچه آرزو میکنم اینچنین می بودم. قویا پوزیشن فروش را به پوزیشن خرید ترجیح می دهم، به دلایلی که فقط تیمی از روانشناسان میتوانند علت آن را بفهمند (منظور این است که خودم هم نمیفهمم چرا). برای کاهش ریسک مایل هستم تعداد زیادی پوزیشن با حجم کم بگیرم، اگرچه به دلیل اینکه بازار تأثیر بسیار زیادی بر همه ابزارهای مالی می گذارد و همبستگی های قوی بین آنها وجود دارد.
قوانین معاملات شخصی من اینها هستند:
● حد ضرر:
حد ضرر باید همیشه و برای همه پوزیشن ها گذاشته شود، و همچنین حد ضرر باید به اندازه ای زیاد باشد که باعث نشود پیش از موعد از معامله خارج شوید.
● زنگ شروع معاملات:
هیچ فعالیتی معاملاتی نباید در 30 دقیقه اول شروع معاملات انجام شود. به استثنای به روز رسانی حد ضرر.
● تازگی: حد ضرر به طور منظم باید به روز شود، وقتی که بازار در مسیر پوزیشن شما پیش می رود و مقدار در سود قرار می گیرید می توانید با جابجایی حد ضرر می توانید میزانی از سودتان را تضمین کنید.
● هوشیاری احساسی:
در مسیر معاملاتی خود از هوشیاری احساسی (فراچارت : در اصطلاح میتوان همان حس ششم را نیز به کار برد) استفاده کنید. درک کردن این موضوع که حس ترس که اغلب همراه برگشت های بازار که همراه پوزیشن شماست و غرور اغلب همراه با برگشت هایی که برعکس پوزیشن شماست. تحلیل سیکل های تکنیکی قابل اتکا مانند اسیلاتور McClellan جهت تقویت این هوشیاری کمک می کند.
● خروج:
تنها راه قابل قبول جهت خروج از معامله خروج از معامله با حد ضرر و یا رسیدن به هدفی که به طور منطقی مشخص شده می باشد و حتی در حالتی که خروج از معامله دیر است و یا بخشی از معامله را می بندیم بهتر از این است که بی درنگ و بدون برنامه قبلی از معامله خارج شویم. به یاد داشته باشید تصمیم جهت ورود به معامله باید بر اساس چیزی باشد که ممکن است اتفاق بیفتد و تصمیم برای خروج از معامله باید بر اساس چیزی باشد که اتفاق افتاده است. این یک تفاوت فاحش در ذهنیت انسان هاست.
در بازار سهام به دنبال چه چیزی هستید و چرا معامله میکنید؟
زمانی که بر باز کردن موقعیت معاملاتی فروش تمرکز میکنم در پی چند چیز هستم: 1- نقدینگی زیاد 2- اثبات اینکه آیا آن سهم در گذشته ظرفیت ریزش چشمگیری داشته است 3- وجود یک الگوی واضح و شفاف که قویاً احتمال ریزش بزرگ در قیمت را نشان دهد
به نظر شما چه چیزی معامله گران بزرگ را از دیگر معامله گران متمایز کرده است؟
به نظر من معامله گران بزرگ تمایل دارند متولد شوند نه اینکه ساخته شوند. با این تفاسیر باید بگویم من خودم را یک معامله گر بزرگ نمی دانم. من حتی خودم را یک معامله گر خوب هم نمی دانم. من خودم را یک تحلیلگر نموداری با مهارت و یک نویسنده خوب می دانم که توانایی نوشتن مقالاتی راجع به مدیریت یک ابزار مالی را دارد.
اما معامله گرانی که فرصتهای بزرگی را شکار کرده اند، فکر میکنم آنها با توانایی سوار شدن بر امواج بازار متولد شده اند، که البته احساسات معمول بشری عموماً مانع رسیدن به موفقیت میشوند. به عبارت دیگر، نکته درباره تفسیر آنها از بازار است و مهم تر از آن، تمایل آنها به درگیر کردن پول زیاد در شرایطی که دیگران تمایلی به انجام آن ندارند؛ این چیزی است که آنها را متمایز کرده است.
درباره روش مدیریت ریسکتان چه چیزی میتوانید به خوانندگان بگویید؟
در کل، روش من درصد محور است. همان طور که جای دیگر هم گفته ام، من ترجیح میدهم تعداد زیادی معامله باز داشته باشم (در زمان انجام این مصاحبه، دقیقاً 123تا دارم) که هر کدام تقریباً از نیم تا دو درصد کل سبدم را تشکیل میدهند. برای هر کدام از آنها به طور معمول حد زیان 3 درصدی (یا کمی بیشتر) از قیمت باز کردن معامله قرار میدهم. زمانی که نمودار خیلی جذاب باشد اما حد زیانش بیشتر باشد (تقریباً 10 درصد) به همان نسبت حجم معامله را کاهش میدهم. به عبارت دیگر، ریسک معامله ام، از نظر پولی، تقریباً یکسان است، چه حجم معامله کم باشد چه زیاد.
در طول فعالیت کاری تان، چه زمان هایی بیشترین حس غرور و افتخار را داشته اید؟
بسیارخب، برمیگردد به سالها پیش. از تقریباً میانه های سال 2007 تا اوایل 2009، دوره خاصی برای من بود. فکر میکنم سبک معاملاتی من برای چنان بازاری ساخته شده بود و کاملاً مناسب آن شرایط بود. در آن زمان، گاهی حس میکردم همین طور دارم پول چاپ میکنم و این کار ساده به نظر میرسید. البته باید میدانستم که همیشه این طور نخواهد بود. الان که به گذشته نگاه میکنم، میبینم که بالا و پایین های زیادی وجود داشت اما زمانی که آب ها از آسیاب می افتاد، من سود معرکه ای ساخته بودم.
مهمترین تأسف و نگرانی ات؟
در این باره کمی از حس شرمندگی نسبت به خودم دارم و تنها میخواهم از دوره 2009 تا 2015 بگویم. همان طور که پیداست، من هم نمیتوانم مشخصاً بگویم بانک های مرکزی جهان تا کی میخواهند بهای سرمایه را به طور تصنعی بالا نگه دارند. حتی الان نیز از این موضوع متنفرم. البته همه روی زمین میگویند: «این روند روزی پایان می یابد، آن هم بدجور». اما هیچ کس نمیداند آن «یک روز» کی میرسد. آن «یک روز» سالهاست که گوشه ای ایستاده است. .