درخواست مشاوره تماس

جشنواره

به اوراق سهام خود به دیدگاه یک کالا نگاه نکنید .زمان قرار نیست همه چیز را جبران کند. کالا و اجناس عملا با گذشت زمان و پدیده تورم بالاخره ممکن است با نگه داری  از لحاظ اسمی به سود برسند اما در بازار بورس این گونه نیست و حتی گذر زمان باعث زیان بیشتر نیز شده است.همواره سعی کنید با ابزارهایی مثل حد ضرر ، کنترل ریسک پورتفولیو و تشکیل سبد سهام ، حد ضرر زمانی ، شرایط را تحت کنترل داشته باشید و همه چیز را به گذر زمان نسپارید…

هدف موسسه کارآفرین آوای مشاهیر:

اینها پرسش هایی هستند که سعی شده در این مقاله در موسسه کار آفرین آوای مشاهیر در راستای آموزش بورس در شیراز منتشر شده است . به طور مختصر پاسخ داده شوند. پس تا پایان با ما همراه باشید.

3-سندرم دوره گرد :                                

(دوره گرد بیچاره ای که هر روز برای کسب روزی  همان روز خود به بازار می رود تا با فروش خنزر پنزر هایی امرارمعاش همان روز را به دست آورد.) چقدر این حالت در بازار سهام آشناست ؛ همه معامله گرانی که اصرار دارند هر روز در بازار معامله داشته باشند و به ترید اعتیاد دارند ولو به قیمت کسب سود دو درصدی حاضرند حتی زیان ده درصدی هم متحمل شوند.

این دسته از مبتلایان به (سندرم دوره گرد) احساس می کنند هر چه بیشتر در بازار حضور داشته باشند سود بیشتری کسب می کنند و اگر حتی یک روز معامله ای نکنند حس عذاب روان دارند که امروز چه فرصت هایی را از دست دادم؟! عملا این نوع ترید کردن بسیار مورد تشویق کارگزاران آن ها قرار می گیرد به منظور پرداخت کارمزد بیشتر.

باز کردن یک معامله به قصد یک  سود ناچیز دو یا سه درصدی عملا یک پارامتر مدیریت سرمایه ای به نام نسبت ریسک به پاداش  را زیر پا می گذارد  یعنی برای یک سود (پاداش) دو درصدی تحمل ریسک یک زیان ده درصدی را هم فرد مبتلا به سندرم دوره گرد می پذیرد.

 تجویز مربی معاملات :

این را بدانید که تمام موقعیت ها و سودهای بازار برای یک نفر نیست . لازم نیست دست و پا بزنید تا تمام موقعیت ها را بگیرید. شما فقط کافی است موقعیت های مناسب تر را از سایر موقعیت های ریسکی تمیز دهید .اگر صد معامله ی پنج درصد سود داشته باشید در مقایسه با  پنج عدد معامله ی پنج درصد سود باز هم در نهایت سرمایه شما همان پنج درصد رشد می کند نه بیشتر (در یک بازه زمانی برابر) با این تفاوت که هر چه تعداد معاملات بیشتر شود احتمال خطای انسانی بسیار افزایش می یابد و در حقیقت ریسک بیشتری می پذیرید.

بزرگترین معامله گران دنیا شاید حتی در سال چهار بار بیشتر معامله نکنند و با همان چهار عدد معامله بار خود را ببندند.

!نکته: این سندرم شامل سوپر اسکالپر ها نمی شود چون  روش معاملاتی آنها مبتنی بر تعدد معاملات است

4-سندرم کارمند بانک :

اگر با یک کارمند بانک در مورد مدل یک سرمایه گذاری و کسب و کار جدید به گفتگو بنشینید اولین کاری که آن کارمند انجام می دهد مقایسه ی مداوم سود آن کسب و کار با بهره ماهانه ی دریافتی بدون ریسک از بانک است. برای مثال اگر به آن ها بگویید رستورانی را می خواهم تاسیس کنم می گویند یکسال اول که بیست درصد عقب هستی تا جا بیفتی ولی در بانک برای سال اول بیست درصد بدون هیچ ریسکی عایدت می شود. همواره این دسته افراد همه چیز را با آن سود بدون ریسک بانکی می سنجند که البته تا یک مقدار اولیه قابل قبول است اما اگر این طرز فکر به طور دائم و سندرم در وجود شخص بنشیند او را از سودهای بزرگ بازارهای پر ریسک مثل بازار سرمایه یا سایر بازار ها محروم می سازد.

بعضا در معاملات شخصی خودم مواقعی وجود داشته که بر روی یک سهم تا یکسال زمان نگه داری هم تجربه کرده ام چون از اول استراتژی بلند مدتی و چشم انداز مثبتی نسبت به آینده ی آن سهم در ذهن خود داشته ام و در طی این نگه داری حتی با افت سرمایه و از طرفی خواب سرمایه و هزینه فرصت هم سر و کار داشته ام اما در هنگام زمان موعود چند برابر سودی که بانک قرار بوده  در طی این مدت ها بپردازد را ذخیره سود کرده ام.

 تجویز مربی معاملات :

افراد مبتلا به این سندرم باید در نظر داشته باشند که مقایسه بازار بورس با بانک به صورت خطی و دید ماهانه کاملا اشتباه است ؛ چون از طرفی در بورس کشوری مثل ایران پنجشنبه و جمعه ها تعطیل می باشد و جدای از این در ماه یکی دو روز تعطیلی رسمی را می توان پیدا کرد.

اگر به طور خلاصه بخواهیم بررسی کنیم عملا یک ماه تقویم بورسی معادل تقریبا 19 روز کاری می باشد در صورتی که در بانک حتی به روزهای تعطیل هم سود تعلق می گیرد. در همان 19 روز کاری بورسی نیز شاید فقط 4 روزش فرصت طلایی برای معامله باشد. پس در حقیقت این دو بازار از لحاظ میزان ریسک ، بازده و مهارت کاملا متفاوت می باشند و اصلا قابل مقایسه نمی باشند . افراد مبتلا به این سندرم باید بدانند که لزوما کارمند بانک بودن به معنای اقتصاد دان بودن نیست.

                                                         

5-سندرم بدهکار :

افراد مبتلا به این سندرم همیشه گرفتار اعتبارات فریبنده ی کارگزاران و پول قرضی از سمت خانواده و دوستان می باشند و همین بدهی در معامله بالانس روانی معامله گر را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد.

متاسفانه بعضی سودها در بازار نه تنها مسموم هستند بلکه از زیان هم آثار مخرب تری دارند به این شکل که در بازارهای صعودی فرد پس از چند معامله ی سود ده ،ا حساس اعتماد به نفس بیشتری کرده تا حدی که اقدام به افزایش حجم معاملات از طریق منابع استقراضی مانند اعتبارات و پول قرض کردن از نزدیکان می کند و دقیقا زمانی که ورق بازار بر میگردد ، این افراد مقداری از سودها و سرمایه هاشان را از دست داده ، بالانس روانی شان به شدت تضعیف گشته و شروع به معاملات پر ریسک و حساس می نمایند ؛ که دراین صورت معامله گر بسیار شکننده خواهد بود.

 تجویز مربی معاملات :

همیشه طوری معامله کنید که هیچ سودی شما را بیش از حد خوشحال ، و هیچ زیانی شما را بیش از حد متاثر نکند.

به یاد داشته باشید که سرمایه اصلی شما پول نیست بلکه استراتژی و بالانس روانی معاملات است که منجر به خلق یک روند سود ساز مداوم می شود و بدهی دقیقا همان چیزی است که شما را از تصمیم گیری های منطقی باز می دارد . وجود معاملات اعتباری تنها در صورتی مفید است که شما یک معامله گر منطقی و مسولیت پذیر باشید که البته این حس نباید کاذب باشد.

یک ضرب المثل خارجی در این زمینه وجود دارد : “بردگان دنیای امروز ، در زنجیرها اسیر نیستند ؛ در بدهی هایشان اسیرند”

6-سندرم تک سهم :                                                              

برخی از معامله گران نوپا عقیده دارند که اگر کل سرمایه خود را معطوف به یک سهم خاص کنیم و با تمام سرمایه روی یک سهم (به اصطلاح  تک سهم )  سرمایه گذاری کنیم بازدهی بیشتری خواهیم داشت . این جمله تازه شروعی برای یک باخت بزرگ در آینده است.

قسمت مهلک ماجرا دقیقا جایی است که یک یا دوبار هم تصادفی سودهای شیرینی هم از این استراتژی ببرند (سودهای مسموم). این افراد رفته رفته خود را برای یک شکست بزرگ آماده می کنند. حال اگر بخواهیم یک موشکافی علمی در مورد این پدیده داشته باشیم فرض را بر این می گذاریم که انتخاب سهم کاملا با علم و درایت خاص انجام شده باشد و فرد ایمان کامل به آن شرکت دارد و تا اینجا حق به جانب اوست.این اطمینان خاطر باعث ایجاد اعتماد به نفس بالا در فرد می شود تا جایی که اقدام به تک سهم شدن می نماید ، تا اینجا همه چیز خوب پیش می رود تا اینکه یک ریسک غیر سیستماتیک نظیر آتش سوزی یا هرگونه بلای طبیعی رخ می دهد و قطعا بر کسی پوشیده نیست که اگر این احتمال ضعیف باشد ، اما غیر ممکن نیست.

یا برای مثال ریسک محتمل تری را بیان  می کنیم: ریسک توقف نماد که تا به حال اکثر سهامداران خواسته یا ناخواسته این تجربه را داشته اند به مدت طولانی. مثال بارزی که همیشه در کلاس های آموزشی خودم به معامله آموزان یادآور میشم دو سهم پیام و آزمایش هست. اوایل دهه 80 این دو شرکت به علت شفاف سازی متوقف شدند ، دقیقا در اوج خوشنامی و سودهای نجومی فراوان.

توقف این دو نماد به علت اختلاف نظر ریاست جمهوری به مدت 8 سال طول کشید و سپس با سود ناچیز ( کمتر از بازدهی بانک) بازگشایی شدند.افراد مدعی زیادی را در این دو نماد میشناسم که تک سهم شده بودند و حتی برخی از آن ها سودهای خوبی نیز برده بودند و مجدد تک سهم می شدند اما در طی این 8 سال عملا نابودی روحی و روانی و کسب بازدهی بسیار کمتر از بانک را تجربه کردند. این فقط یک نمونه عبرت آمیز از این بازار است که من را یاد جمله ی معروفی می اندازد:

بازار همیشه آماده است تا به معامله گر مدعی درس های جدیدی بدهد.