سروکله حسابداری ذهنی از کجا پیدا شد؟
حسابداری ذهنی، مفهومی بود که ریچارد تیلر (Richard Thaler) برای اولین بار آن را بیان کرد. تیلر را میتوان شوالیه حسابداری ذهنی در نظر گرفت. او دانشآموخته دکترای اقتصاد و برنده جایزه نوبل اقتصاد است که بیشتر به خاطر تحقیقهایش درزمینهٔ «اقتصاد رفتاری» شناخته میشود. «Mental accounting» یکی از دستاوردهای علمی ریچارد تیلر است که باعث درک و ایجاد ارتباط عمیقتر بین علم اقتصاد و روانشناسی شد.
هدف موسسه کارآفرین آوای مشاهیر:
اینها پرسش هایی هستند که سعی شده در این مقاله درموسسه کارآفرین آوای مشاهیر در راستای آموزش بورس در شیراز به طور مختصر پاسخ داده شوند . پس تا پایان با ما همراه باشید.
حسابداری ذهنی چیست؟
اجازه بدهید تعریفی ساده از این سیستم حسابداری درونی داشته باشیم. حسابداری ذهنی، سازوکار تمام سیستمهای آشنا و ناآشنای اطراف ما را در برگرفته است. فرقی هم نمیکند که این سیستم، خانوادهای دونفره یا یک شرکت بزرگ با هزاران کارمند باشد .چون هرکدام از آنها سیستم حسابداری مخصوص به خودشان را دارند. تنها تفاوت در این است که برای برخی این سیستم حسابداری، مشخص و روشن است.
حسابدار حقهباز یا مهربان!؟
ما در ذهن خود حسابهای مختلفی داریم. دستهبندی و حتی امکان وجود این حسابها بر عهده سیستم حسابداری ذهنی ما است. اجازه بدهید با یک مثال این موضوع را روشنتر کنیم. تصور کنید شما یک کارمند هستید و حقوق این ماه خود را دریافت کردهاید. در این حالت، حسابدار ذهنتان که همیشه روشن است دست به کار میشود، حقوق شمارا تجزیه و تحلیل کرده و آن را به دودسته «بودجه دورهای» و «هدف خرج» تقسیم میکند؛ یعنی چیزی شبیه به این:
بودجه دورهای
در این بخش، قسطها یا بدهیهایتان قرار دارند. شما چارهای جز پرداخت این قسطها ندارید. درنتیجه، این اولین تقسیمبندی حسابدار ذهن شما خواهد بود.
هدف خرج
در بخش دوم، ذهنتان تمام خرجهای طول ماه را برایتان به صف میکند. چیزهایی مانند هزینه خورد و خوراک، پرداخت قبضها، شارژ ساختمان و غیره. باوجود اینکه پول باقیمانده .پس از پرداخت قسطها به زور تا آخر ماه دوام میآورد، اما شما در یک حرکت غافلگیرکننده برای خودتان لباسی گرانقیمت میخرید یا اولین شام پس از دریافت حقوقتان را در یک رستوران گرانقیمت میخورید. پرسش اصلی این است که چه اتفاقی برای منطق تصمیمگیریمان رخداده است؟ چرا تصمیمی از روی هیجان گرفتیم و خودمان را به هچل انداختیم؟ خب، باید بگوییم که همه اینها زیر سر حسابدار ذهنی است. درواقع، قانع کردن و دور زدن منطق، یکی از تواناییهای قدرتمند سیستم حسابداری ذهنی به شمار میرود.
چگونه حسابدار ذهن، منطق ما را گمراه میکند؟
حسابدار ذهن، معمولاً از ترفندهایی ناجوانمردانه برای خلع سلاح کردن قدرت منطقمان استفاده میکند. یکبار دیگر مثالی که باهم زدیم را در نظر بگیرید. در حقیقت این حسابدار با گفتن حرفهایی از زبان دلمان ما را قانع به انجام کارهایی عجیب میکند.
مثال:
مثلاً در گوشمان زمزمه میکند«تو یک ماه تمام جون کندی و زحمت کشیدی، خوردن یک شام مفصل، کمترین پاداشی که میتونی به خودت بدی». گاهی هم از در مقایسه و کوچک نمایی ظاهر میشود و میگوید:«هزینه این لباس در مقابل هزینهای که فلان آدم برای خریدن لباسهایش میکند هیچی نیست. با خیال راحت برو خریدت رو انجام بده. این حقه توئه!» به همین دلیل فهمیدن ترفندهای این سیستم ذهنی بسیار مفید است. اگر بتوانیم نکتههای مثبت این حسابدار را پررنگ کنیم و از آنها به نفع وضعیت مالیمان بهره بگیریم، به موفقیت بزرگی در زندگیمان دست مییابیم.
حسابداری ذهنی چگونه با معاملهها برخورد میکند؟
اینجا خانه سرمایه و بحث داغ هر روز، بازار بورس است. بسیاری از رفتارهای بورسی ما به طور مستقیم تحت تأثیر حسابداری ذهنی ما قرار میگیرند. در این بخش از مقاله با استفاده نظریه «چشمانداز» با سازوکار حسابداری ذهنی بیشتر و دقیقتر آشنا میشویم. درک این بخش به شما کمک میکند تا فرصتهای پیش روی خود را به خاطر بهانههای حسابدار ذهنتان از دست ندهید. قبل از آغاز ماجرا، بد نیست نگاهی به نظریه چشمانداز بیندازیم.
نظریه دنیل کانمن:
نظریه چشمانداز در سال ۱۹۷۹ توسط «دنیل کانمن» و «آموس تورسکی» به عنوان چهارچوبی برای تصمیمگیری در شرایط عدم اطمینان معرفی شد. بر اساس نظریه چشمانداز، ترجیحات افراد در تصمیمگیری به طور همزمان به «تابع ارزش» و «احتمالات وزنی» هر تصمیم بستگی دارد. تابع ارزش، تعیینکننده میزان عایدی یا سود به دست آمده از هر معامله و تابع احتمال وزنی نیز نشاندهنده اهمیت هر تصمیم است.
تابع ارزش:
بسیاری از نظریهپردازان، حسابداری ذهنی را به عنوان «تابع ارزش» در تجزیه و تحلیل خود قبول دارند. این تابع، شیوه ارزیابی مردم از معاملهها را تحت تأثیر قرار میدهد. بیایید کمی سادهتر به این موضوع نگاه کنیم. یکی از ابتداییترین و اصلیترین تابعهای ریاضی (x و y) هستند. ذهن انسان، مدام در حال کدگذاری روی ارزش این دو تابع است . تمام تلاشش را میکند تا پاسخ این معادله به نفع ما تمام شود. در این میان حتی اگر لازم باشد. منطق را هم زیر پا میگذارد؛ چیزی شبیه به همان ماجرای شام و حقوق سر ماه!